Golbarg


Friday, December 16, 2005

?
...
...
اما می ترسم ، مانند آن خوشدلانِ ساده دلِ نخود مغز ِ بی هویت ، ببازم
هر آنچه که امیدم بود داشتنش ... که افتخارم بود دارمش ...!
*
*
*
گویش و سرزمینش را پتکی می کند زخم دار ...!
می کوبد بر سر ِ یک روزه کاریه سخت زمستانیم ...!
*
نیست ذاتم از یخ و برف
آب می شوم روزی
جاری
آبشار تا ته این سیاره !!



*
Golbarg  ||  2:23 AM